جدول جو
جدول جو

معنی طمع کردن - جستجوی لغت در جدول جو

طمع کردن
حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
فرهنگ فارسی عمید
طمع کردن
(خوَشْ / خُشْ شُ بِ کَ دَ)
حرص ورزیدن. آزمند گردیدن. چشم داشتن. امید بستن. طمع آمدن. طمع بستن. طمع افتادن. جعم. (تاج المصادر) (منتهی الارب). عسم. (فرهنگ اسدی خطی نخجوانی) :
به خارپشت نگه کن که از درشتی موی
به پوست او نکند طمع پوستین پیرای.
کسائی.
شام کنی طمع چو گیری عراق
مصرت پیش است چو رفتی بشام.
ناصرخسرو.
با محنتش به نعمتش اندر مکن طمع
زیرا ز نعمتش نشود دور محنتش.
ناصرخسرو.
آنچه دی کاشته ای میکنی امروز درو
طمع خوشۀ گندم مکن از دانۀ جو.
ظهیر.
طمع کرده بودم که کرمان خورم
بناگاه خوردند کرمان سرم.
سعدی.
طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی است
ولی چگونه مگس از پی شکر نرود.
سعدی
لغت نامه دهخدا
طمع کردن
حرص ورزیدن آزمند گردیدن، امید بستن
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
فرهنگ لغت هوشیار
طمع کردن
آزمند شدن، آزور شدن، آزمندی کردن، آزور بودن، حرص ورزیدن، حریص شدن
متضاد: طمع بریدن، طمع بردن، طمع بستن، امید داشتن، انتظار داشتن، توقع داشتن، امید بستن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
طمع کردن
لتطمع
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به عربی
طمع کردن
Covet
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
طمع کردن
convoiter
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
طمع کردن
탐내다
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به کره ای
طمع کردن
жаждать
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به روسی
طمع کردن
begehren
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به آلمانی
طمع کردن
жадати
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
طمع کردن
pożądać
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به لهستانی
طمع کردن
cobiçar
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
طمع کردن
bramare
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
طمع کردن
codiciar
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
طمع کردن
begeren
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به هلندی
طمع کردن
לחמוד
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به عبری
طمع کردن
लालच करना
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به هندی
طمع کردن
لالچ کرنا
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به اردو
طمع کردن
লোভ করা
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به بنگالی
طمع کردن
ปรารถนา
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به تایلندی
طمع کردن
kutamani
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
طمع کردن
imrenmek
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
طمع کردن
mendambakan
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
طمع کردن
垂涎
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به چینی
طمع کردن
欲しがる
تصویری از طمع کردن
تصویر طمع کردن
دیکشنری فارسی به ژاپنی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طمع بردن
تصویر طمع بردن
حرص ورزیدن، زیاده خواهی، توقع داشتن، انتظار داشتن، طمع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
جمع آوری کردن، فراهم آوردن، گرد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طمع بردن
تصویر طمع بردن
آزیدن آزمند شدن حرص ورزیدن آزمند گردیدن، امید بستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبع کردن
تصویر طبع کردن
چاپ کردن چاپ کردن باسمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
فلنجیدن گرد آوردن، افزودن گرد کردن اندوختن گرد کردن گرد آوردن: (اموال بسیار جمع کرد)، فراهم کردن غند کردن: (لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسیله نقلیه حمل کنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طبع کردن
تصویر طبع کردن
((طَ. کَ دَ))
چاپ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طمع بردن
تصویر طمع بردن
((طَ مَ. بُ دَ))
طمع کردن، طمع بستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
الفنجیدن، انباشتن، فلنجیدن، انباشته کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جمع کردن
تصویر جمع کردن
Aggregate, Assemble, Garner, Mob, Pool
دیکشنری فارسی به انگلیسی